-
غزال ختن ..
پنجشنبه 22 مرداد 1394 18:08
بسمه تعالی آفرین بر حرکات لب و چشمان تو باد نظر عشق به گیسوی پریشان تو باد در دلم شهر مدائن که بنا ساخته ام اولین مرحله ی زینت ایوان تو باد همه ی عالم و آدم به فدایت ، گل من عالم عشق همه گوش به فرمان تو باد من به یک نیم نگاه تو جهان می بخشم دل و جانم به فدای تو و قربان تو باد کهکشان زیر قدم های تو انداخته ام تا دلم...
-
تغافل ..
شنبه 17 مرداد 1394 08:09
بسمه تعالی اخم کردی و مرا در اشتباه انداختی یوسف لبخند هایم را به چاه انداختی بار دیگر بین قهر و آشتی دیوانه وار قهر کردی ، قصه و غم را به راه انداختی خال و لب دادی نشان اما ندادی بوسه ای اینچنین بیچاره دل را در گناه انداختی از تغافل چشم بستی که نمی بینی مرا !! دلخوشم کردی به من وقتی نگاه انداختی با رقیبانم که بزم عیش...
-
رویم نشد ..
پنجشنبه 15 مرداد 1394 21:03
بسمه تعالی خواستم با بوسه بیدارش کنم رویم نشد آمدم با عشق دیدارش کنم رویم نشد با همه بی مهری اما بار دیگر خواستم باز هم از مهر سرشارش کنم رویم نشد من تمام عشق را جان کنده ام با نام او با دلم گفتم که تکرارش کنم رویم نشد سر به بالین اش نهادم بلکه با دستان خود تا سحر با مهر تیمارش کنم رویم نشد من که با افسونگری از گلرخان...
-
دل ..
پنجشنبه 1 مرداد 1394 12:12
بسمه تعالی به دل گفتم تو از جنس کدامین نـــــــور والایی ؟ که می تابی و دائم بیقراری ، مثل دریــــــــایی و با زیبا ترین سیمای خود مانند مهتــــــــــــابی که در جــــــام بلورین ، اینچنین پنهان و پیدایی میان آهوان ، رعنــــــــــــــا ترین روح غزالی تو غزل هم با تو جــــان میگیرد و پر میکشد جایی بگو تو از کدامین ملک...
-
کلک عشق ..
سهشنبه 30 تیر 1394 12:34
بسمه تعالی کاش عمر با تو بودن کم نبود کاش عمر بی تو بودن هم نبود بهتر از تصویر تو با کلک عشق نقش در آیینه عالم نبود هر چه بود از عشق موجی ساختند جای پای قطره ای شبنم نبود تا تو بودی در حریم پاک دل یکه تازی های نا محرم نبود ای تو غوغای جنون ، در خاطرم بی تو حتی عشق را همدم نبود در خیالم ماه تابانی ، بتاب تا تو بودی ،...
-
طاووس جلوه زار..
سهشنبه 30 تیر 1394 12:31
بسمه تعالی ساده اما بی تکلف ، دوستت دارم هنوز در کنارت ای گل زیبای من ، خارم هنوز " دوستت دارم " ، که مسئولیتی سنگین بود ! پای پیمان مانده و در زیر این بارم هنوز تا تو را دیدم اناالحق را نمیرانم به لب ! حق تویی ! من مجرمی هستم که بر دارم هنوز جلوه زار روی زیبای تو طاووس دل است میکشم تصویر رویت ، گرم این کارم...
-
تمنای وصال ..
سهشنبه 30 تیر 1394 12:29
بسمه تعالی تمنای وصالت کردم آخر سر نشد ، باری فراقت شد نصیبم ، قسمت یک عمر ناداری اگر چه خوب میدانی ، تو را من دوست میدارم دوباره از تو می پرسم ، به جان من بگو ، آری اگر من داغ مجنون کرده ام ، لیلا تو میدانی که وقتی باز می آیی ، نخواهم داشت بیماری چنان در بند گیسویت بدام افتاده ام جانا فدای نام لیلایت ، تو خود کاری...
-
چشم آهوی تو ..
سهشنبه 30 تیر 1394 12:28
بسمه تعالی بر سرت یک شاخه گل خواهم زد از جنس وفا سرنوشتی سبز میخواهم برایت از خدا آفتاب از بام اشراق تو می آید برون شرم از روی تو دارد ماه و خورشید سما چشم آهوی تو در دل باز غوغا می کند وه ، چه زیبا و دل آرایی و ناز و دلربا ! موجی از دریای چشمان سیاهت پا گرفت کشتی دل را بهم زد پیش چشم نا خدا بر سر کوی تو محراب عبادت...
-
حریر پلک های تو ..
سهشنبه 30 تیر 1394 12:27
بسمه تعالی کمان ابرو سیه چشما ، که در آیینه گل کردی غزالان را تو زیبا رو ، به تنهایی هماوردی حریر پلکهایت با ، نگاه ناز میرقصد که با یک غمزه مستان را حریم دام گستردی تو با روی فریبایت همان یک لحظه اول نسیم مهر آوردی ، دل و دین از کفم بردی چنان با یک نگاه نرم در دل لانه میسازی که سوزد در نگاه گرم تو ، هرگونه دلسردی !...
-
طور سینایت کجاست ..
سهشنبه 30 تیر 1394 12:26
بسمه تعالی تازه فهمیدم که چشمان تو یک آیینه است ! پشت این آیینه ها یک مکتب دیرینه است خواستم یک دل شقایق ، وقف چشمانت کنم من دلی دارم پر از مهر تو که بی کینه است هر چه کردم از نگارین روی تو طرحی کشم دیدم آخر ، نقش زیبای تو یک آیینه است طور سینایی که میخواهم تماشایت کنم یک دل خونین ، نهفته در میان سینه است آفتاب مهر...
-
به پای عهد تو ماندم ..
سهشنبه 30 تیر 1394 12:24
بسمه تعالی شبی به حسرت آهی تو را صدا کردم چه غمگنانه دل شب ، خدا خدا کردم نیامدی همه شب را به انتظار نشستم و در نماز شبانه ، تو را دعا کردم چه حرف ها که شنیدم چه زخم ها که بریدم به جرم اینکه بجای جفا ، وفا کردم ! شکستی و نشکستم ، به پای عهد تو ماندم چقدر ساده دلی کردم و خطا کردم برای خاطر یک لحظه دیدن رویت نخواستم که...
-
دریای نگاهت ..
سهشنبه 30 تیر 1394 12:24
بسمه تعالی زدم دل را به دریای نگاهت هر چه بادا باد و دل را پر ز خون کردم به آهت هر چه بادا باد بریدم از همه یکسر ، گرفتم دامن مهرت قسم خوردم به آن سیمای ماهت هر چه بادا باد زلیخا را نشان دادی که در دام شکار افتم ولی من باز افتادم به چاهت هر چه بادا باد شکوه چشم زیبایت بلندای نظر باشد نگاهت میکنم در جایگاهت هر چه بادا...
-
سلطان خوبان ..
سهشنبه 30 تیر 1394 12:20
بسمه تعالی تو آن شعری که دائم می سرایم همان احساس زیبایی ، برایم تو آن روحی که در جانم نشستی غزالی ، با غزل ها می ستایم به غمزه ، دام گستردی برایم و من عمری در این دام بلایم تو را ای بهترین رویای عالم نگه دارد برای من ، خدایم تمنا های چشمانت هویداست صمیمانه قبولش می نمایم تقاضا از لب لعل تو کردم مگو در مانده ی سر به...
-
دیوانه جان ..
سهشنبه 30 تیر 1394 12:19
بسمه تعالی دیدار تو دیوانه تر کرده مرا دیوانه جان دیوانگی های مرا بنگر بیا دیوانه جان دیوانه در دیوانه را ، قدری بهم زن با جنون دیوانه شو دیوانه ، از سر تا به پا ، دیوانه جان با رقص زیبای لبت ، هر دم صدایم کن صدا ویرانه ام ، از نو بنایم کن بنا ، دیوانه جان در زیر ابروهای تو ، حیرت دمیده آفتاب ! خورشید از چشمان تو گشته...
-
شهره ی آفاق ..
سهشنبه 30 تیر 1394 09:41
بسمه تعالی با نگاه ِ دزدکی آزرده خاطر کردمت در عوض با یک نگاه ِ گرم ، شاعر کردمت با غزالان ، صحبت از سیمای زیبای تو بود گلعذاران را به رسم عشق ، ناظر کردمت هر چه گویم از جمال و حُسن تو کم گفته ام در میان آهوان ِ دشت ، فاخر کردمت گر چه از پیمان شکستن برحذر کردم تو را من نمیگویم که در هر کار ماهر کردمت ماه زیبایی ، ورای...
-
سپاه گناه ..
سهشنبه 30 تیر 1394 09:40
بسمه تعالی ای عشق مرا راهی ِ کاشانه ی دل کن این مرحله تا منزل ویرانه ی دل کن در محضر او دایره ی عشق بیارای مستم کن و دُردی کش خُمخانه ی دل کن بیزارم از این کهنه خرابات جدایی یک بار فقط وصلت جانانه ی دل کن آغاز سیاهم شده بی روی تو ، دیروز امروز مرا راهی پایانه ی دل کن حیرتکده ای در دل ویرانه بنا کن آنگاه مرا شعله ی...
-
بیقرار ..
سهشنبه 30 تیر 1394 09:39
بسمه تعالی میمیرم از چشمان تو ، دل را نثارت می کنم جان را فدای نرگس مست خمارت می کنم آغوش خود را باز کن آنجا صلیب دلکش است در سینه ی سینای تو ، سر را به دارت می کنم دیوانه تر کردی مرا وقتی که رخ آراستی من حیله بر چشم تو و دار و ندارت می کنم گفتی دل از من می بری ، از جمله دلبر ها سری در سایه سارت میروم آخر شکارت می کنم...
-
ناز دلبر ..
سهشنبه 30 تیر 1394 09:38
بسمه تعالی کاش می شد نازی از دلبر کشید کاش می شد آهی از دل بر کشید کاش می شد با همه دلواپسی جامی از می ، دلبرانه سر کشید کاش می شد در میان لاله ها دل به دلبر داد و بی دل ، پر کشید کلک نقاش ازل غوغا نمود روی زیبای ترا بهتر کشید در خیال خال رویت مانده ام کاش می شد روی خالت ، زر کشید رشک بر چشم تو ، آهو می برد خالقت نقش...
-
من و تو ..
سهشنبه 30 تیر 1394 09:36
بسمه تعالی کاش در خلوت ِدیشب تو فقط بودی و من بر لبم ، یارب یارب تو فقط بودی و من شب تنهایی و بی تابی دل ، باده کشان بی حضور مه و کوکب تو فقط بودی و من کاش درکیش تو یک آینه ، جادو می کرد با همین آینه مذهب تو فقط بودی و من شب از آن چشم سیاه تو غزل می سازد کاش شب بود دل ِ شب ، تو فقط بودی و من رنگ پیمانه به گلواژه ی عشق...
-
آلوده ..
سهشنبه 30 تیر 1394 09:35
بسمه تعالی آلوده ام کردی دلا ، با یک نگاه دلربا گفتی دل از من می بری ، دیر آمدی حالا چرا !؟ یک دل شقایق را به پایت ریختم دیوانه وار شمع وجودم سوخت در پای تو تا اوج فنا دریای ِ نا آرام آن چشم سیاهت موج زد کشتی دل در هم شکست ، افتاد از پا نا خدا لبخند تو آبستن صد دل شقایق می کند زیبایی ات حرفی ندارد ، حیف هستی بی وفا از...
-
دلداده ام ..
سهشنبه 30 تیر 1394 09:34
بسمه تعالی با من بمان تا دل دهم در راه تو از عمق جان لب تر نما ، تا سر نهم در پای آن سرو چمان تصویر زیبای تو را در قاب دل حک می کنم تا پای بندم باشی و عاشق شوی از عمق جان گاهی محاق ِ ماه از شرم تو می آید پدید تو آفتاب مشرقی در لاجوردین آسمان وقتی که میبینم تو را با دیگران گپ می زنی آشفته می گردد دلم ، کمتر بگو با...
-
خطر خاطره ..
سهشنبه 30 تیر 1394 09:34
بسمه تعالی مثلا صحبت زیبای تو در دل که نشست در به روی خطر خاطره ی کهنه ببست رونق عهد غزالان ِ سر کوی تو شد از همان لحظه که پیمان تو با باده گسست هر که از مملکت عشق برون رفت که رفت عقل از دایره عشق برون نیست ؟ که هست روشنای شب مهتاب ، دعا می کردم غافل از اینکه تمام سحر از آینه است دل به زیبایی آهوی هوایت دادم تا وفا...
-
این جان و این دل مال تو ..
سهشنبه 30 تیر 1394 09:33
بسمه تعالی شعری بخوان حرفی بزن از من هواداری بکن میمیرم از هجران تو باز آ دلا ، کاری بکن دلتنگ دلبر می شوم گاهی چه بی دل می شوم دلواپسم از دوریت ، جانا مرا یاری بکن مخمورم از چشمان تو این جان و این دل مال تو دل در تب تو می تپد حالا بیا کاری بکن در آسمان آبی دل می درخشی عین ماه نوری بیفکن در دلم با مهر دلداری بکن...
-
درد دیوانگی ..
سهشنبه 30 تیر 1394 09:31
بسمه تعالی " درد دیوانگی ما دو برابر شده است شاعری عاشق یک شاعر دیگر شده است " عشق را با تو سرودم که غزل حاصل شد با تو زیبایی شعرم دو برابرشده است ! تو مرا تا ابدیت به اشارت بردی رتبه ام از همه والاتر و برتر شده است گوشه ی چشم تو با من غزل عشق سرود دل من عاشق آن غمزه ی دلبر شده است مهر خوبان همه در صورت...
-
پیمان الست ..
سهشنبه 30 تیر 1394 09:26
بسمه تعالی چنان در پای پیمان تو هستم که گویی از سفیران الستم تو از آلاله های دشت نوری من از جا ماندگان راه هستم فراقت سخت می آید ولی من نشستم ، چون بنامت عهد بستم تو گفتی در دل من لانه داری و من آیینه ی دل را شکستم پریشان خاطرم با جام خالی در این میخانه هی چله نشستم چنان غافل شدم از جام ساقی در این میخانه گویی می...
-
قرار عاشقی ..
سهشنبه 30 تیر 1394 09:25
بسمه تعالی شکستم تا تو پا بر جا بمانی همیشه زنده و پویا بمانی بیارم ماه را در زیر پایت سرافرازانه پا بر جا بمانی تمام عشق را در قاب کردم که در آیینه ی زیبا بمانی گرفتم دامن مهر و وفایت که برگردی و در اینجا بمانی قسم خوردم که مجنون تو باشم برایم تا ابد لیلا بمانی قرار عاشقی امضاء نمودیم که هم امروز هم فردا بمانی شدم...
-
هوای عاشقی ..
سهشنبه 30 تیر 1394 09:24
بسمه تعالی شبی از هزار شب ها که من از تو مینوشتم به هوای باتو بودن که تویی تو ، سر نوشتم تو که باشی ای قرار دل بیقرارم ، آنروز بخدا غمی ندارم که تویی گل بهشتم ! و برای تو نوشتم که من از تو مینویسم تو هم از سر رفاقت شدی آینه سرشتم چه هوای دلنشینی به تو داشتم همیشه ! به تو از دلم نوشتم که من عاشق تو گشتم تو هم از صمیم...
-
محراب نماز ..
سهشنبه 30 تیر 1394 09:22
بسمه تعالی باز ابروی تو محراب نمازم شده است با تو در خلوت شب راز و نیازم شده است گره ِ سلسله ی موی تو را من زده ام بارها این گره از سوی تو بازم شده است تو چه از عاشق زانو به بغل می خواهی ؟ که مرا این همه اندوه تو سازم شده است ! من به زیبایی چشمان تو ایمان دارم که همان غمزه ی جادوی تو رازم شده است پلک بر هم که گذاری...
-
مرغ هما ..
دوشنبه 29 تیر 1394 09:07
بسمه تعالی پریشان خاطرم کردی ، پریشانی چرا جانا ؟ تو با زلف پریشانت ،به آغوشم بیا جانا ! هوای بی تو بودن را نمیخواهم ، نمیخواهم بیا با من بمان در کنج این ویرانه ها جانا چنان ازمسجد و منبر تو بیزاری و می نالی که من میخانه ها کردم برای تو بنا جانا تو با من عهد بستی که فراموشم نخواهی کرد و من دیشب برای عهدمان کردم دعا...
-
جان منی ..
دوشنبه 29 تیر 1394 09:06
بسمه تعالی تو را با جان و دل میخوانم ای گل دوستت دارم من از بادی که گل را میکند پرپر ، چه بیزارم ! به فروردین قسم ، اردیبهشتم را تو میسازی که در خرداد هم گلها برای دوست میکارم چنان در قلب من جا کردی ای آهوی زیبایم که در آغوش گرمت عاشقانه بر سر دارم من از دامان مهر تو گرفتم تا شفا یابم چنان افتاده ام از پا و در کوی تو...