آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور
آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور

زخمِ تبر ..

بسمه تعالی

حرفِ ناسنجیده وقتی از دهان بیرون رود
مثلِ تیـری تنـد ، بیجا از کمان بیرون رود

نفسِ خامِ ما نخواهد پُخت در این خاکدان
از تنورِ سرد ممکن نیست نان بیرون رود

جسمِ سوزانِ مرا  تا خاک بیرون افکند
از خیالاتِ هُما هم ، استخوان بیرون رود

دل که از زلف اش بر آمد ، روی آرامش ندید
وای بر مرغی که شب ، از آشیان بیرون رود

رویِ آتشناکِ او هر جا نمایان می شود
بیدرنگ آیینه از آیینه دان بیرون رود

وقتی از زخمِ تبر بی تاب گردد شاخِ گل
بلبلِ آزرده دل از بوستان بیرون رود

 در بهار زندگانی دست خالی  هر که شد
زَردرو از باغِ دنیا  چون خزان بیرون رود

جاودانی نیست عمرِ آدمی  در زندگی
هر که آید ، عاقبت از این جهان بیرون رود

عشق را وقتی تراشیدند سنگ کعبه شد
جانِ جانان  تا شبی   از قابِ آن بیرون رود


عیار عشق ..

بسمه تعالی

پیشِ اهلِ معرفت ، فرزانه باشی بهتر ست
نزدِ مستان ، با  خرد بیگانه باشی بهتر ست

بازیِ زنجیر بافی را  نگیر از کودکان 
تا به طفلان می رسی  دیوانه باشی بهتر ست

رقص در بزمِ فنـا ، پرواز تا اوجِ بقـاست
دورِ شمعِ انجمن پروانه باشی بهتر ست

با عیارِ عشق می سازند تا  تـاریخ را
در کتابِ زندگی افسانه باشی بهتر ست

هرزه خندی ، آبروی شیشه را  ریزد به خاک
مِی اگر خوردی ،  لبِ پیمانه باشی بهتر ست

شوکتِ شاهی به آسانی نمی آید به دست
در زمینِ خاکساری ، دانه باشی بهتر ست

ای که  خواهی در حریمِ زلفِ او  محرم شوی
صد زبان خاموش مثلِ شانه باشی بهتر ست

روزگاری  شعله ی آوازِ خنیاگـر شدی
چند روزی شمعِ ماتمخانه باشی بهتر ست

نیست گوشی تا به فریادت رسد ای مرغِ دل
مدتی  در اختناقِ لانـه باشی بهتر ست