-
زخمِ تبر ..
شنبه 25 فروردین 1403 16:41
بسمه تعالی حرفِ ناسنجیده وقتی از دهان بیرون رود مثلِ تیـری تنـد ، بیجا از کمان بیرون رود نفسِ خامِ ما نخواهد پُخت در این خاکدان از تنورِ سرد ممکن نیست نان بیرون رود جسمِ سوزانِ مرا تا خاک بیرون افکند از خیالاتِ هُما هم ، استخوان بیرون رود دل که از زلف اش بر آمد ، روی آرامش ندید وای بر مرغی که شب ، از آشیان بیرون رود...
-
عیار عشق ..
سهشنبه 7 فروردین 1403 10:37
بسمه تعالی پیشِ اهلِ معرفت ، فرزانه باشی بهتر ست نزدِ مستان ، با خرد بیگانه باشی بهتر ست بازیِ زنجیر بافی را نگیر از کودکان تا به طفلان می رسی دیوانه باشی بهتر ست رقص در بزمِ فنـا ، پرواز تا اوجِ بقـاست دورِ شمعِ انجمن پروانه باشی بهتر ست با عیارِ عشق می سازند تا تـاریخ را در کتابِ زندگی افسانه باشی بهتر ست هرزه خندی...
-
عبور ..
چهارشنبه 23 اسفند 1402 10:56
بسمه تعالی از دلِ ویرانه چون سیلاب باید کرد عبور مثلِ برق از عالمِ اسباب ، باید کرد عبور دولتِ بیدار را در خواب دیدن مشکل ست چشم را باید گشود از خواب باید کرد عبور شرطِ آزادی از این زندانِ تن ، سرگشتگی ست تا به ساحل ، از دو صد گرداب باید کرد عبور در خیالِ خاک چیزی نیست جز نقش و نگار روزی از آیینه ، چون سیماب باید کرد...
-
ماهِ نو ..
چهارشنبه 23 اسفند 1402 10:36
بسمه تعالی شبِ عید آمد و ساقی شرابِ نو مُهیّا کرد دلِ افسرده ی ما را به یک پیمانه احیا کرد خمار آلود در خمیازه پردازی ، خرامانیم لبِ ما بست ساقی تا دهانِ شیشه را وا کرد شبیهِ خضر از معماری عمرِ جاودان بخشید معمایی که با یک جرعه تعمیرِ دلِ ما کرد به شکرِ آن میِ لعلی که در زیرِ نگین دارد در و دیوارِ این میخانه را یاقوت...
-
تَردستی ..
چهارشنبه 23 اسفند 1402 10:33
بسمه تعالی محو در آیینه شو ، همواره در اِنکار باش پرده برداری کن از خود ، محوِ آن رُخسار باش چون تهیدستی ست حرفِ پوچ مانند حباب مُهرِ خاموشی بزن ، گنجینه ی اسرار باش در خرابی هایِ تن تَردَست شو مانندِ سیل پای دیوار یتیمان ، دست کم معمار باش نیست ممکن ، گنج را با بی زبانی یافتن با زبانِ نرم ، خاری در دهانِ مار باش جامه...
-
شرم ..
چهارشنبه 23 اسفند 1402 10:31
بسمه تعالی زر پرستانی که دل را خالی از غم میکنند زندگی را ، خانه ی تاریکِ ماتم می کنند شرمسار از سر گذشتِ نارسای خود شوند با تهیدستی در آخِر ، ترکِ عالم می کنند دائم از شرمِ حضورِ ما ، دچارِ غیبت اند روی خود را از نگاهِ آینه کم می کنند هر چه می بندند راهِ مهر را بر دیگران جنّتِ در بسته را بر خود مُسلّم می کنند رنگِ دل...
-
مشّاطه ..
چهارشنبه 23 اسفند 1402 10:18
بسمه تعالی اهلِ دل را عشق ، روزی میکند بیمارِ خود دل که شد بیمار ، آسان می کند انکارِ خود پیشِ چشمِ آینه ، هر کس خود آرایی کند مثلِ گل غلطد به خون از سرخیِ دستار خود در قمارِ زندگی ، لب را به آبِ تیغ شست آن که چون منصور افشا کرد از اسرارِ خود شرم کن از غنچه ی خاموش با چندین زبان تا نباشی مثلِ بلبل ، عاشقِ گفتار خود...
-
مهرورزی ..
شنبه 30 دی 1402 11:04
بسمه تعالی وقتی نگاهم می کنی ، آیینه ی بیزنگ باش چون چشمِ شبنم در چمن با خار و گل یکرنگ باش یکرنگیِ ظاهر ترا ، ایمن کند از هر گزند در محفلِ دیوانگان همتای بی فرهنگ باش جز دل نمی باشد مکان آن عشقِ عالمسوز را خواهی در آغوشش کشی ، تا زنده ای دلتنگ باش خالی نمانَد از گُهر ، دستی که بخشش میکند در مهرورزی مثلِ آن خورشیدِ...
-
درد دوریی ..
پنجشنبه 26 اردیبهشت 1398 12:22
درد بی تو ، در دلم از دردها افزونتر ست از تمام دردها این درد ، نا موزونتر ست بودنت آرامشی در جسم و جانم می دمد دل ولی از دوری بسیار تو محزونتر ست
-
فهم عیش ..
پنجشنبه 26 اردیبهشت 1398 11:28
بسمه تعالی چوبه ی دارست پای اعتبار این جهان دور باش از دولت ناپایدار این جهان پرسش نادان ز دانا هیچ ننگ و عار نیست جهل باشد لکه ای از ننگ و عار این جهان دل نمی بندد به دنیا آنکه دارد فهم عیش نیست یک فرزانه حتّی ، از تبار این جهان زندگی کوتاه باشد مثل گل سر سبز باش نیست عمر جاودان ، در ساختار این جهان شبنمی بر روی...
-
خون ناحق ..
پنجشنبه 26 اردیبهشت 1398 11:24
بسمه تعالی از سراب وهم می جوید هوای آب را خسته می سازد ز نادانی دل بی تاب را شورشی افکنده در دل با نگاه آتشین می گدازد سینه ، تا یابد زر نایاب را پاسخ هم سنج با کج بحث ها ، خاموشی است ماهی لب بسته سرگردان کند قلّاب را آسمان از گریه های سرد ما دلگیر نیست خون ناحق ، بر نگیرد دامن قصّاب را آنکه در اعماق دل اندام جان می...
-
سیل ..
پنجشنبه 26 اردیبهشت 1398 11:21
بسمه تعالی زخمی ام از آب های آسمان دریا کجاست ابرها را سایبان انگاشتن نوعی خطاست آسمان با رود ها وقتی تبانی می کند گل نمی روید ز بارانی که اسباب بلاست موج با کشتی نکرد آن را که باران می کند کشتی بی بادبان انگار که بی نا خدا ست باد هم امسال در این فصل حیران می وزد بر خلاف میل گل هایی که در باد صبا ست خانه بر دوش ست مثل...
-
گل ..
دوشنبه 14 اسفند 1396 10:19
بسمه تعالی دست ما را می کند کوتاه از دامان گل باغبانی که نبسته با خودش پیمان گل سرو بالایی که ما داریم از صد گل سر ست دست او هر چند کوتاه ست از دامان گل گل نمی روید در آن خاکی که باشد شوره زار خاک نارس میکند سر پیچی از فرمان گل در گلستانی که باشد سایه ی تیر و تبر نیست در هر گوشه ی آنجا شدن امکان گل لاله رویانی که خود...
-
مردم ..
یکشنبه 10 دی 1396 09:42
بسمه تعالی ربطی به من ندارد دار و ندار مردم مشغولم و ندارم کاری به کار مردم با آنکه سخت باشد امرار زندگانی کاری بکن ، نباشی تا وام دار مردم گم می شود کسی که دنبال دیگران ست در یاب خویشتن را بی انتظار مردم چشم نیاز خود را بر رهگذر بپوشان تا پر نسازد آن را گرد و غبار مردم کوری که حق دیدن بر دیگران نمی داد می کرد ادّعا ،...
-
دستار ..
یکشنبه 10 دی 1396 09:42
بسمه تعالی گـــــــرد می بینند در آیینه این نادیدگان عقل می جویند جای عشق نافهمیدگان مدفن عشق ست آنجا که وصال آید پدید شوق وصلت می شود افزون به هجران دیدگان عاقبت بین اند آنان که حساب خود رسند در قیامت فارغ اند آن خویش را سنجیدگان می شوند آخر همه در کوره ی خجلت گلاب مثل گل همواره در باغ جهان خندیدگان در بهار سبز می...
-
تاج دانش ..
یکشنبه 10 دی 1396 09:41
بسمه تعالی دل میان سینه بی دلبر نمی گیرد قرار دانه ی اسپند در مجمر نمی گیرد قرار هر زبان سرخ روزی می دهد سر را به باد آتش ، آخــــــر زیر خاکستر نمی گیرد قرار تا نریزد خون ما از پا نیافتد چرخ دون با " می " ته مانده این ساغر نمی گیرد قرار مثل ابرو تا مسلمان جای خود باشد اگر جای چشم تیز بین کافر نمی گیرد قرار...
-
آینه ..
یکشنبه 10 دی 1396 08:16
بسمه تعالی راز های بر ملا در سینه دارد آینه از تو عکس بی ریا در سینه دارد آینه با خودش تنها کند در خلوت شب گفتگو ساده قلبی مبتلا در سینه دارد آینه شیشه ی عمر مرا با سنگ خود بینی نزن بیشمار آیینه ها در سینه دارد آینه بی وفا خود را کند در نزد ما بی اعتبار کهنه زخمی از جفا در سینه دارد آینه روی خود را بر نگردان ای گل از...
-
پاک ..
شنبه 13 آبان 1396 19:07
بسمه تعالی هر کس که دهان را کند از زخم زبان پاک بی شک شود از مرهم او زخم جهان پاک از پرتو خورشید عقیق ارزش خون یافت باعشق شود زندگی و جان و زبان پاک چون تیر نکن دست در آغوش ، هدف را تا خانه ی خود را نکنی مثل کمان پاک صد کعبه ی مقصود به منزل نرساند با پای تو وقتی که شود سنگ نشان پاک دشنام دهد دولت بی مایه ی خود را آن...
-
رونمایی ..
یکشنبه 7 آبان 1396 18:06
بسمه تعالی هر که روزی از فراموشان این زندان شود مثل یوسف مالک ملک دل خوبان شود جان ما در تنگنای جسم کامل می شود در صدف هر کس بماند گوهر غلطان شود هستی ما بستگی دارد به تکرار نفس مرگ یعنی یک نفس در سینه ات پنهان شود سبزه ی خوابیده را از پای خود تا بر کنی قامت رعنای تو چون سرو در بستان شود رو نمایی کن تو هر نقشی که در...
-
ایرانی ..
یکشنبه 30 مهر 1396 18:56
بسمه تعالی بیا ، این گوی و این میدان نگو در بند زندانی تو آزادی ، شبیه گوی نافرمان میدانی به نافرمانی عادت کردی و از خاطرت بردی که در هر جای این عرصه قدم بگذاری ، انسانی از آداب بلند این ست در گردونه ی عالم که نقض عهد با خود هم نباید کرد پنهانی نجیبی ، اصل تو از کارگاه عشق می باشد ولی از بس که غرق عشرتی این را نمی...
-
حقیقت ..
شنبه 22 مهر 1396 17:32
بسمه تعالی هر که خود را می کند محروم از لب های یار می کشد در گوشه ی میخانه سختی بی شمار مهر خوبان با سخن آسان نمی آید به دست ناگهان معشوقه هر کس را نخوانی زینـهار در زمستانی که دست مستمندان خالی است سخت می آید برایم صحبت بوس و کنــــار در فراق چشم های آبــی دریایی ات ماهی تنگ بلور سینه باشد بی قرار مثل گل هرگز فریب...
-
حلقه ی ناقوس ..
سهشنبه 4 مهر 1396 12:28
بسمه تعالی دوختم با عشق اوّل جامه ی ناموس را پاره کردم در کلیسا خرقه ی سالوس را با خود آرایی بصیرت را نمی آری به دست پیش پا صدعیب ناید در نظر طــاووس را ظلم می سازد زبــــان چاپلوسان را دراز عدل می دوزد به همدیگر لب جاسوس را حرف باطل می کند جولان میان آن دهان شیخ می بندد به گنبد حلقه ی ناقوس را جز دریغ از یاد تو چیزی...
-
زلف سخن ..
سهشنبه 4 مهر 1396 08:09
بسمه تعالی شمع سوزان توام پروانه را گم کرده ام صاحب میخانه ام پیمانه را گم کرده ام دور لب های قشنگ تو حریم زندگی ست خارج از آن دایـــره میخانه را گم کرده ام دیگران در سینه یک دل عشق پیدا کرده اند من ولی در خود دل دیوانـــــه را گم کرده ام از من بی خانمان آغـــــــــاز هستی را نپرس چون در این ویرانسرا افسانه را گم کرده...
-
میوه ی دانش ..
پنجشنبه 2 دی 1395 17:44
بسمه تعالی در سینه ی بی درد ، کمی آه نگه دار هردم به قدم های خودت راه نگه دار سنگ ست در آغوش زمان ثانیه ، هشدار آیینه ی دل را تو از این آه نگه دار عمرت همه در غفلت بسیار گذشته ست بر توبه ، از این عمر تو یک " ماه " نگه دار هر گاه که دلتنگ شود ماه ، " شب قدر" جایی تو در این برکه به آن ماه نگه دار...
-
قناعت ..
جمعه 4 تیر 1395 17:55
بسمه تعالی عشق های نو رسیده زود بر هم می خورد آهـــــن آتش ندیده بیشتر خـــــم می خورد هر که با آب قناعت جام خود را پر نکرد زیر آوار بلاهت سیلی غـــــــم می خورد پادشاهی چون سلیمان هم شوی ، غافل نباش موریانه چوب او را نیز کم کم می خورد من ندیدم شیر بر هم نوع خود یورش برد پس چرا امروز آدم مغز آدم می خورد ؟ پلک بر هم می...
-
قهرهای نازک ..
پنجشنبه 6 خرداد 1395 08:15
بسمه تعالی آه عالم سوز من در سینــه می گیرد تو را قاب دل مانند یک آیینـــــه می گیرد تو را دوستی های مرا باور نکردی نازنین قهر های نازک دیرینه می گیرد تو را عشق را در چشم های مهربانت دیده ام قلب های پاک ، هر آینه می گیرد تو را آسمان آبیست اما چشم هایت تر شده برق ابر این دل بی کینه می گیرد تو را روز ها را می شمارم تا...
-
نصف النهار ..
دوشنبه 13 اردیبهشت 1395 12:28
بسمه تعالی برکه بارانی ام ، مهتاب را گم کرده ام در کنار رودخانه ، آب را گم کرده ام چشم هایم باز می ماند نمی بیند ولــی در شب مهتاب ، راه خواب را گم کرده ام خط چشمان تو از نصف النهار دل گذشت بین ابروهایت ، اسطرلاب را گم کرده ام تاب گیسو های تو بی تاب می سازد مرا تار مو می تابم اما تاب را گم کرده ام ! عکس بسیارست از...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 اردیبهشت 1395 12:53
عقل و عشق .. برکه ی بارانی ام اما تو یک دریـــاستی نقص بر می خیزد از آنجا که باشد کاستی خود به حیرت مانده از سیمای تو نقاش عشق مینیاتوری که با اندام خود آراستی خواستم تا دل به چشمان تو بسپارم ولـی چشم بستی ناگهان از جای خود برخاستی عشق نامـوسیت که آیینه ها رو کرده اند شاعر بیدل که باشی ، در دلت غوغاستی عقل تو با عشق...
-
آیینه ی اخلاق پیغمبر (ص) ..
یکشنبه 5 اردیبهشت 1395 12:36
بسم الله الرحمن الرحیم یا علی مددی خورشید عالم را منــــــــــور کرده رویت مهت اب باشد روز و شب در جست و جویت ای آنکه در آیینه ها ثبت است نامت عالم فدای سایه ی یک تار مــــویت گل در گلستان رنگ و بویی از تو دارد " گل های عالم را معطر کرده بویت " از زُهره نورانیست بانوی دو عالم (س) با یازده مهتـــــــاب می آید...
-
رنگ عشق ..
دوشنبه 30 فروردین 1395 12:51
بسمه تعالی عشق را دیوانه ها رو کرده اند خانه را با کعبه همسو کرده اند عشق از روز ازل سرّ مگوست رنگ او را مثل گیسو کرده اند باده ی میخانه ها کم می شود سامری ها باز جادو کرده اند شیشه ی خالی نباشد سر به مُهر مِهر را از قلب جارو کرده اند عشق را با عقل معنی می کنند با خیال خار ، گل بو کرده اند در صراط مستقیم آهسته رو راه...