قلب ها را عشق از مهر و وفا پر کرده است
کلبه ی درویش را صلح و صفا پر کرده است
گنبد مسجد که می سازند در بالای شهر
پایه ی گلدسته هایش را ریا پر کرده است
صورت آیینه در دیوار مسجد زخم داشت
خورجین دین فروشان را طلا پر است
سبحه ی صد دانه بعد از این نمی آید به کار
جا نماز شیخ را نقش و نما پر کرده است
سفره ی عابد کمی از سجده طولانی تر است
دست های بینوایان را دعا پر کرده است
دادگاه دزد یعنی رونق فقر و فساد
گوش ما را وعده های نا بجا پر کرده است
انتخابات است فردا در میان عقل و عشق
جعبه ی آرای ما را آشنا پر کرده است
چاه خالی است یوسف را به یغما برده اند
مصر را آوازه ی آن دلربا پر کرده است
جواد مهدی پور