آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور
آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور

حقیقت ..

بسمه تعالی



هر که خود را می کند محروم از لب های یار
می کشد در گوشه ی میخانه  سختی  بی شمار



مهر خوبان با سخن  آسان  نمی آید به دست
ناگهان  معشوقه هر کس را نخوانی  زینـهار



در زمستانی که دست مستمندان خالی است
سخت می آید برایم صحبت  بوس و کنــــار



در فراق چشم های آبــی دریایی ات
ماهی تنگ بلور سینه باشد  بی قرار



مثل گل هرگز فریب مهلت دوران نخور
بگذراز فصل خزان خویش در وقت بهار



من حقیقت را نشان دادم برای دیگران
جای من امّا حقیقت می رود بالای دار



زندگی یعنی  برای " عشق "  تنها زیستن
یک تنه بر دست های عشق تنها دل سپار

 

 

جواد مهدی پور

نظرات 1 + ارسال نظر
هانیه چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت 11:18 http://hadiseeshghtwo.blogfa.com

من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم
کسی دگر نتوانم که بر تو بگزینم
بپرس حال من آخر که بی خیال رخت
همی گذرد روزگار مسکینم
اللهم الرزقنا حرم

سلام و عرض ادب محضرتان بانو هانیه ی گرانقدرم

ممنونم از حضور سبزتان

خیلی وقته که توفیق زیارت نبود

خوشحالم که هستید و می خوانید مرا

درود بر شما

زنده باشید به مهر


امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.