آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور
آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور

قناعت ..

بسمه تعالی

 

عشق های نو رسیده  زود بر هم می خورد

آهـــــن آتش ندیده بیشتر خـــــم می خورد


هر که با آب قناعت جام خود را پر نکرد

زیر آوار بلاهت سیلی غـــــــم می خورد


پادشاهی چون سلیمان هم شوی ، غافل نباش

موریانه چوب او را نیز کم کم می خورد


من ندیدم شیر بر هم نوع خود یورش برد

پس چرا امروز آدم مغز آدم می خورد ؟


پلک بر هم می زنی  آشفته می سازی مرا

من چه باشم ! نظم عالم نیز بر هم می خورد


بینوایان دست خود را با دعا پر کرده اند

بیشتر سرمایه دار از خوان حاتم می خورد


خشک و تر در آتش بیداد  خاکستر شوند

شیر ، خون و گوشت را در صید با هم می خورد



جواد مهدی پور