آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور
آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور

شرم ..

بسمه تعالی

زر پرستانی که دل را خالی از غم میکنند
زندگی را ، خانه ی تاریکِ ماتم می کنند

شرمسار از سر گذشتِ نارسای خود شوند
با تهیدستی در آخِر ، ترکِ عالم می کنند

دائم از شرمِ حضورِ ما ، دچارِ غیبت اند
روی خود را از نگاهِ آینه کم می کنند

هر چه می بندند راهِ مهر را بر دیگران
جنّتِ در بسته را بر خود مُسلّم می کنند

رنگِ دل ، هرگز نمی بازند تا دامانِ حشر
زندگی را ، نیک فکرانی که خُرّم می کنند

اهل بینش ، در حریمِ مزرعِ سبزِ خِرَد
خرمنی از خوشه چینی ها فراهم می کنند

ما به زیر خاک با خود ، روی چون زر می بریم
دیگران ، زر را به روی خاک ، دِرهَم می کنند

صد هنر در شیوه ی شیرین دهانان دیده ام
سنگ را زیباتر از فرهاد ، آدم می کنند



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد