آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور
آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور

سیل ..

بسمه تعالی


زخمی ام از آب های آسمان دریا کجاست
ابرها را سایبان انگاشتن نوعی خطاست


آسمان با رود ها وقتی تبانی می کند
گل نمی روید ز بارانی که اسباب بلاست


موج با کشتی نکرد آن را که باران می کند
کشتی بی بادبان انگار که بی نا خدا ست


باد هم امسال در این فصل حیران می وزد
بر خلاف میل گل هایی که در باد صبا ست


خانه بر دوش ست مثل سیل ، عمـر آدمی
خانه را در معبر سیلاب خواندن نا بجاست


دل ندارد چاره ای از خشم آب رود ها
بهترین تسکین دل اینجا ، مناجات و دعاست


بستر میـــــل ست این دنیا ، شبیه عمر ما
جاودانی نیست آغازی که پایانش فناست



جواد مهدی پور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.