بسمه تعالی
مثلا صحبت زیبای تو در دل که نشست
در به روی خطر خاطره ی کهنه ببست
رونق عهد غزالان ِ سر کوی تو شد
از همان لحظه که پیمان تو با باده گسست
هر که از مملکت عشق برون رفت که رفت
عقل از دایره عشق برون نیست ؟ که هست
روشنای شب مهتاب ، دعا می کردم
غافل از اینکه تمام سحر از آینه است
دل به زیبایی آهوی هوایت دادم
تا وفا دار شوم بر سر پیمان الست
کاش میخانه دو تا بود بجای مسجد
جای آن سبحه ی صد دانه ، همه باده بدست
ذکر رب بر لب و دل نیز گناه آلود است
از قضا حضرت قاضی شده گوساله پرست !
جواد مهدی پور