آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور
آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور

محراب نماز ..

                    بسمه تعالی



باز ابروی تو محراب نمازم شده است
با تو در خلوت شب  راز و نیازم شده است


گره ِ سلسله ی موی تو را من زده ام
بارها این گره از سوی تو بازم شده است


تو چه از عاشق زانو به بغل می خواهی ؟
که مرا این همه اندوه تو سازم شده است !


من به زیبایی چشمان تو ایمان دارم
که همان غمزه ی جادوی تو رازم شده است


پلک بر هم که گذاری دلم آشفته شود
این اشاره همه ی حکم جوازم شده است


پرچم صلح  که افراشته ای بر سر من
باعث فخر من و اوج فرازم شده است


متحیر شده ام از حرکات لب تو
بر لبم آمده و سطح ترازم شده است




جواد مهدی پور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.