آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور
آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور

طعمه ..

بسمه تعالی

پایکوبان  دستگیرِ ناتوان  همواره باش
در میانِ حوضِ احسان مثلِ یک فوّاره باش

سنگ ، از دلجوییِ اطفال  گوهـر می شود
در حریمِ کودکان چون مُهره ی گهوراه باش

 بسته ی رزقِ حلال ، آسان نمی آید به دست
روزی آماده می خواهی اگر ، غمخواره باش

با قناعت کرد باید تنگدستی را علاج
در امان از طعمه ی زر ، با دو صد دیواره باش

حرص اگر داری  بیاری رزق را از  زیرِ سنگ
در بساطِ آفرینش ، مرغِ آتشخواره باش

بر مرادت تا  نمی گردد فلک ، آسوده شو
مثلِ سنگی در  فلاخن ، دیرتر آواره باش

نفحه ی عیسی دهد بیمار را وقتی علاج
در علاج اندیشی از بی باوران ، بیچاره باش

تا به خلوت می روی ، دل مثلِ قـرآن جمع کن
در میانِ جمع چون حاضر شوی ، سی پاره باش

تا در این میخانه هستی بر حریف ایثار کن
صافی خوشرنگ را ، رندانه دُردی خواره باش

عزّت از آنِ کسی باشد که دارد چشمِ پاک
در جهان از گلرخان قانع به یک نظّاره باش

چشم چون آیینه از آلودگی ها باز دار

چشم نا پاکی اگر داری ، برو هر کاره باش



یا ضامن آهو یا امام رضای عزیز ع  ضمانتم بفرما و مرا در این شکوائیه تنهام نگذار و امانم بده و به حق مادرت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و من هم نذر میکنم و قول میدم کمک نمودید با مادرم و خانواده بیاییم پابوست یا امام رئوف یا اباالحسن یا علی بن موسی الرضا . اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم . خدا یا مرا ببخشا و بیامرز و به آبروی ائمه اطهار علیهم السلام آبرویم را حفظ فرما آمین یا رب العالمین . خدا یا مرا در این شکوائیه کمک کن و به چهارده معصوم علیهم السلام ببخشا و بیامرز . خدا یا کمکم کن خدایا درود صلوات بفرصت بر محمد و ال محمد ص و مرا در این شکوائیه تنها نذار و دستم را بگیر و یار و یاورم باش . خداوندا امام رضا ضامن آهو ع  را عنایت فرما کمکم کند و در پناه خود در آورد . خدا یا من به همه گناهان خود اعتراف میکنم بنده بدی بودم و هستم . مرا ببخشا و بیامرز و در این شکوائیه مرا فراموش نکن که تو بهترین یار و یاور بی کسان و تنهایان هستی و جز تو کسی ندارم و از تو میخوام با امام رئوف حضرت امام رضا ع ضامن آهو کمک کنی تا از این مخمصه ی مخوف سر بلند بیرون بیایم و آبرویم نریزد و خدایا کمکم کن به امام رضا ع ، به زهرای مرضیه س به همه چهارده معصوم علیهم السلام آمین یارب العالمین


یا قاضی الحاجات یا قاضی الحاجات یا قاضی الحاجات


خدایا مرا ببخشا و بیامرز و در این مورد تنهایم نگذار که تو مهربانترین یاور و مونس بی کسان هستی . مرا در این موقعیت با چهارده معصوم علیهم السلام همراهی بفرما و دامان پاک آن معصومین را به دستم بده تا از این مشکل بزرگ سر بلند و پیروز بیرون بیایم که بهترین راهنما و برآورنده ی حاجات هستی . آمین یارب العالمین


صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَ عَلى‏ جَمیعِ الْمُرْسَلینَ، وَمَلائِکتِک الْمُقَرَّبینَ، وَاَهْلِ طاعَتِک اَجْمَعینَ، وَاَسْئَلُک بِکلِّ مَسْئَلَةٍ سَئَلَک بِها اَحَدٌ مِمَّنْ رَضیتَ عَنْهُ، فَحَتَمْتَ لَهُ عَلَى‏ الْإِجابَةِ، یا اَللَّهُ یااَللَّهُ یا اَللَّهُ، یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ، یا رَحیمُ یا رَحیمُ‏ یا رَحیمُ، یا ذَاالْجَلالِ وَالْإِکرامِ، یا ذَاالْجَلالِ وَ الْإِکرامِ، یا ذَاالْجَلالِ‏ وَالْإِکرامِ، بِه بِه بِه بِه بِه بِه بِه اَسْئَلُک بِکلِّ اسْمٍ سَمَّیتَ بِهِ نَفْسَک، اَوْ اَنْزَلْتَهُ‏ فى‏ شَىْ‏ءٍ مِنْ کتُبِک، اَوِ اسْتَاْثَرْتَ بِهِ فِى‏ عِلْمِ الْغَیبِ عِنْدَک، وَبِمَعاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِک، وَبِمُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ کتابِک، وَبِما لَوْ اَنَّ ما فِى الْأَرْضِ مِنْ‏ شَجَرَةٍ اَقْلامٌ، وَالْبَحْرُ یمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ اَبْحُرٍ مانَفِدَتْ کلِماتُ اللَّهِ، اِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ، وَ اَسْئَلُک بِاَسْمآئِک الْحُسْنَى الَّتى‏ نَعَتَّها فى‏ کتابِک، فَقُلْتَ وَللَّهِ‏ الْأَسْمآءُ الْحُسْنى‏ فَادْعوُهُ بِها، وَقُلْتَ اُدْعُونى‏ اَسْتَجِبْ لَکمْ، وَقُلْتَ‏ وَاِذاسَئَلَک عِبادى‏ عَنّى‏،فَانّى‏ قَریبٌ ‏اُجیبُ ‏دَعْوَةَ الدَّاعِ ‏اِذا دَعانِ، و َقُلْتَ‏ یا عِبادِىَ‏ الّذَینَ ‏اَسْرَفوُا عَلى‏ اَنْفُسِهِمْ، لاتَقْنَطُوامِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ، اِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً، اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُالرَّحیمُ، وَاَنَا اَسْاَلُک‏ یا اِلهى‏ و َاَدْعُوک یارَبِّ، وَاَرْجُوک یاسَیدى‏، وَاَطْمَعُ فى ‏اِجابَتى‏ یا مَوْلاىَ کما وَعَدْتَنى‏، وَقَد ْدَعَوْتُک کما اَمَرْتَنى‏، فَافْعَلْ بى‏ ما اَنْتَ‏ اَهْلُهُ، یا کریمُ، وَالْحَمْدُ للَّهِ‏ رَبِ ‏الْعالَمینَ، و َصَلَّى اللَّهُ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجْمَعینَ‏



*************

دعای امام زمان  عج :


اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفیقَ الطّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَةِ وَ صِدْقَ النِّیَّةِ وَ عِرْفانَ الْحُرْمَةِ وَ اَکْرِمْنا بِالْهُدی وَالاِْسْتِقامَةِ وَسَدِّدْ اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَالْحِکْمَةِ وَامْلاَْ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ وَ طَهِّرْ بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ وَاکْفُفْ اَیْدِیَنا عَنِ الظُّلْمِ وَالسَّرِقَةِ وَاغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَالْخِیانَةِ وَاسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ وَالْغیبَةِ وَ تَفَضَّلْ عَلی عُلَماَّئِنا بِالزُّهْدِ وَالنَّصیحَةِ وَ عَلَی الْمُتَعَلِّمینَ بِالْجُهْدِ وَالرَّغْبَةِ 1

وَ عَلَی الْمُسْتَمِعینَ بِالاِْتِّباعِ وَالْمَوْعِظَةِ وَ عَلی مَرْضَی الْمُسْلِمینَ بِالشِّفاَّءِ وَالرّاحَةِ وَ عَلی مَوْتاهُمْ بِالرَّاْفَةِ وَالرَّحْمَةِ وَ عَلی مَشایِخِنا بِالْوَقارِ وَالسَّکینَةِ وَ عَلَی الشَّبابِ بِالاِْنابَةِ وَالتَّوْبَةِ وَ عَلَی النِّساَّءِ بِالْحَیاَّءِ وَالْعِفَّةِ وَ عَلَی الاْغْنِیاَّءِ بِالتَّواضُعِ وَالسَّعَةِ وَ عَلَی الْفُقَراَّءِ بِالصَّبْرِ وَالْقَناعَةِ 2

وَ عَلَی الْغُزاةِ بِالنَّصْرِ وَالْغَلَبَةِ وَ عَلَی الاُْسَراَّءِ بِالْخَلاصِ وَالرّاحَةِ وَ عَلَی الاُْمَراَّءِ بِالْعَدْلِ وَالشَّفَقَةِ وَ عَلَی الرَّعِیَّةِ بِالاِْنْصافِ وَ حُسْنِ السّیرَةِ وَ بارِکْ لِلْحُجّاجِ وَالزُّوّارِ فِی الزّادِ وَالنَّفَقَةِ وَاقْضِ ما اَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ بِفَضْلِکَ وَ رَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.

سایه ..

بسمه تعالی

خویشتنداری از انسانِ ستمکار نخواه
گُلِ بی خار  از این باغِ پر از خار نخواه

سایه ی بال هُما خوابِ گران می طلبد
از سرا پرده ی دولت ، دلِ بیدار نخواه



6852

تاراج ..

بسمه تعالی

دست باید شست روزی از سر و سامانِ خود
خرج  کمتر کن برای زینتِ ایوانِ خود

ساده لوحی که برایش شهوت انگیز ست خواب
خصم را بیدار می سازد به قصدِ جانِ خود

از تغافل گِل زند بر رخنه ی زندانِ خویش
آن که می کوشد به تعمیرِ تنِ  ویرانِ خود

می کند  گنجینه ی گوهر ، حریمِ  سینه را
هر که پا را می کشد چون کوه ، در دامانِ خود

باغِ طاووس ست عالم  در نگاهِ آینه
در شگفتم همچنان از دیده ی حیرانِ خود

صِدق پیش آور که دائم  صبحِ صادق بی ریا
گـرم آرد از تنورِ سرد  بیرون ، نانِ خود

حلقه ی زُنّار تا با چاره جویان بسته ام
نازِ عیسی می کشم از دردِ بی درمانِ خود

برگِ عیش از بهرِ تاراجِ خزان  گِرد آورد
در بهاران هر که می بندد درِ بستانِ خود

اشتیاقِ خنده از روی لبم  بر چیده شد

غنچه  تا غلطید در خون از لبِ خندانِ خود




قصاص ..

بسمه تعالی


زمانی ، کار انسان می شود  شیطان پرستیدن

ندیدن ، می شود خُفّاش را  اسبابِ شب دیدن


به غفلت نگذران ، تا دامنِ منزل به دست آری

دو چندان می شود راه    از میانِ راه   خوابیدن


بهارِ خنده هایت را ، شبیه غنچه  پنهان کن

که شوید صورتِ گل را به خون ،  بی پرده خندیدن


سزاوار ست   جرمِ بوسه دادن را  ببخشایی

قصاصِ این گناهِ سهل ، باشد سخت  لرزیدن


کمر خم می کند  بارِ گران چون  ناتوانان را

نباید  سخت  از بیمارها ، احوال پرسیدن


نسازد  خارخارِ حرص  را  کمتر ، زَر  افزودن

که افزون می شود دام از قبالِ دانه پاشیدن


ندیدم محرمی ، با سنگ خاره دردِ دل کردم

شبیه کوهکن شد  کارِ من  آدم  تراشیدن


به دل خوردن قناعت کن ،  اگر تکریم می خواهی

که روی مرغ را بر خاک ساید  دانه بر چیدن


شبیهِ حلقه ی پرگارِ هستی  ، حولِ مرکز باش

ندارد حاصلی ،  بیهوده  دورِ خویش چرخیدن




رنج ..




بسمه تعالی


در گلستانی که مخمور ست گل از بوی خود

می کند چون شیشه در میخانه جست و جویِ خود


می تراود شکوه ی  خونینِ دل بی اختیار

سخت باشد در گره چون نافه بستن بویِ خود


روز محشر  نامه ی اعمالش از عصیان تهی ست

هر که با اشکِ  ندامت داد  شست و شویِ خود


چون مگس ، نا خوانده هرکس بر سرِ  خوانی  رَود

بارها با دستِ خود ،  سیلی زند  بر رویِ خود


هر که چینِ تَنگ خُلقی بست بر روی جبین

روز و شب در زیرِ شمشیر ست از ابرویِ خود


چهره ی مقصود را بی پرده می بینی ،  اگر

سر گذاری  بر رخِ آیینه ی زانویِ خود


روزیِ بی رنج ، تخمِ  رنج می کارد به دل

غم ندارد آنکه روزی دارد از بازوی خود


هر که با همّت نگه می دارد آبِ رویِ خویش

می تراشد رزق را   چون تیغ  از پهلویِ  خود


عشق را هر کس که در آیینه پیدا می کند

عقل را پنهان کند در قابِ گفت و گوی خود







رجعت ..

بسمه تعالی

چون طلبکارِ حضورم ، لب به غیبت وا نکردم
عیب خود را دیدم و از دیگران پیدا نکردم

مُهرِ خاموشی زدم بر دور باشِ هرزه گویان
در امان تا باشم از زخمِ زبان ، لب وا نکردم

آبرویم را مُبدّل چون صدف کردم به گوهر
کاسه ی دریوزگی ، لبریز از دریا نکردم

در طلاقِ اهلِ غیرت نیست استغفارِ رجعت
از خدا جویان طلب ، سیم و زرِ دنیا نکردم

پای در دامانِ تسلیم و رضا  وقتی کشیدم
هر چه آمد بر سرم در زندگی   پروا نکردم

دیدم اوراق حواسم می کند شهرت پریشان
خویشتن را ، مثلِ خورشیدِ جهان آرا نکردم

نیست چون معراجِ سنگ از دست بالا کردنی بیش
با گرانجانی هوای عالمِ بالا نکردم

از همان اول که دیدم معجزِ پیغمبرِ عشق
تُحفه ی جان را قبول از نَفحه ی عیسی نکردم

سعی کردم در بهاران بگذرد فصل خزانم
در ورق گرداندنی ، امروز را فردا نکردم