بسمه تعالی
پیشِ اهلِ معرفت ، فرزانه باشی بهتر ست
نزدِ مستان ، با خرد بیگانه باشی بهتر ست
بازیِ زنجیر بافی را نگیر از کودکان
تا به طفلان می رسی دیوانه باشی بهتر ست
رقص در بزمِ فنـا ، پرواز تا اوجِ بقـاست
دورِ شمعِ انجمن پروانه باشی بهتر ست
با عیارِ عشق می سازند تا تـاریخ را
در کتابِ زندگی افسانه باشی بهتر ست
هرزه خندی ، آبروی شیشه را ریزد به خاک
مِی اگر خوردی ، لبِ پیمانه باشی بهتر ست
شوکتِ شاهی به آسانی نمی آید به دست
در زمینِ خاکساری ، دانه باشی بهتر ست
ای که خواهی در حریمِ زلفِ او محرم شوی
صد زبان خاموش مثلِ شانه باشی بهتر ست
روزگاری شعله ی آوازِ خنیاگـر شدی
چند روزی شمعِ ماتمخانه باشی بهتر ست
نیست گوشی تا به فریادت رسد ای مرغِ دل
مدتی در اختناقِ لانـه باشی بهتر ست