آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور
آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور

آرزو ..




بسمه تعالی


در گذار  از شاهـراهِ  زندگی  غافل نباش

نیست جاویدان کسی ، پس خضرِ این محفل نباش


آسمان ، گنجینه ی مِهرست  بر گُل های باغ

ناگران ، ای باغبان  در فکرِ آب و گِل نباش


بختِ سبزِ عشق را ، از پیشگاهِ دل بخواه

در بهارِ بی خزان ، قانع به یک حاصل نباش


حاصلی  غیر از پشیمانی  ندارد آرزو

بعد از این فرمان پذیرِ آرزویِ دل نباش


پای کوبی کن شبیه موجِ سرکش رویِ آب

چون خس و خاشاکِ این دریای بی ساحل نباش


مثلِ هر صاحبدلی ، تعمیرِ جسمِ خویش کن

با خیالِ وصلِ لیلی ، والهِ محمل نباش


نِی سواری می کنی  با خـامه ی تکلیفِ عقـل

عشرتِ طفلانه می خواهی اگر ، عاقل نباش


مارپیچی  راه رفتن ، دور سازد  راه را

مثلِ مستان هر طرف در راهِ حق مایل نباش


فربهی  از مالِ مردم ، رنجِ باریک آورد

مثلِ ماهِ نو ، به نـورِ عاریت  کامل نباش


بارِ دوشِ رهروان را  بر نمی داری  اگر

از گرانجانی  ، غبـارِ راهِ سر منزل نباش