آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور
آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور

غزل صلح ..

بسمه تعالی



 

غزل صلح نوشتم که دگر جنگ بس است

قاضی از اول این غائله ها دادرس است




کار تاجر شده دزدی ز سهام دگران


روزها دزد زیاد است طلا نیز مس  است




چشم وا کن که من از نوع نگاهت مستم

قلب من با همه ی فاصله در تیر رس است




من به گیسوی تو دل بسته ام از اول صبح

عشق زیبای تو بر جان و دل من نفس است




طور سینای من آغوش دلارای تو است

عشق می ورزمت این بار نگویی هوس است




حرف بسیار مزن مغز تهی می ماند

حرف یک بار بس است داخل هر خانه کس است
 



جواد مهدی پور

نظرات 1 + ارسال نظر
هانیه دوشنبه 5 بهمن 1394 ساعت 15:09 http://hadiseeshghtwo.blogfa.com

مینویسم نامه ایی بهر خدا / باسلام ای رحمت بی انتها

احتراماً بهر استحضارتان / میکنم من شرح حالم را بیان
گر چه خود از حال من آگه تری/ آبروی بنده ات را میخری
لیک گویم تا ز دردم کم کنم/ دردِدل بر زخم دل مرهم کنم
گر بخواهی شرح حالم مهربان /خوب هستم،هِی،الهی شکرتان
ای شمیم عشق سوزِ ضربها / از تو آرامش بگیرد قلبها
ای کریم و ای عزیز و ای عظیم/ رمز بسم الله الرحمن الرحیم
عشق را با عاشقت همراه کن /گوشِ چشمی بر منِ گمراه کن
پست تر از هرچه حیوان گشته ام / من اسیر دست شیطان گشته ام
تا دو چشم من به رویی خیره شد / نفس امّاره به رویم چیره شد
من زِ بند این قفس ها رسته ام / از قرابت با هوس ها خسته ام
مسِّ سر از روی عادت میکشم / من ز درگاهت خجالت میکشم
بر سر سجاده یادت میکنم / صبح و ظهر و شب، عبادت میکنم
در قنوتم اشک جاری میشود/ دیده ام ابر بهاری میشود
خانه ی قلب مرا آباد کن / بنده ات از بند غم آزاد کن
تا که عفو تو مرا شامل شود / خانه ی ایمان من کامل شود
شکر ،چون تو رب و معبود منی / تو تمام هستی و بود منی
من اگر عبدی گنه کارم ولی/ شافع من هست مولایم علی
من تورا بر حق او دادم قسم/ من قیامت گَر غریب و بیکِسم....
آل طاحا واسط من با شما/تو ببخش من را به حق اولیا
خود حفاظت کن مرا در یک کلام / نامه ام را ختم کردم والسلام
آدرس:بالاتر از هفت آسمان / برسد به دست ربّ مهربان

شاعر:حسین وکیلی زارچ

سلام و عرض ادب محضرتان بانو هانیه ی گرانقدر


خیلی لطف کردید
با دست پر اومدین ، از شعر انتخابیتون لذت بردم
درود بر شما

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.