آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور
آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور

مردم ..

بسمه تعالی

 

ربطی به من ندارد  دار و ندار مردم

مشغولم  و ندارم   کاری به کار مردم

 

با آنکه سخت باشد   امرار  زندگانی

کاری بکن ، نباشی  تا وام دار مردم

 

گم می شود کسی که دنبال دیگران ست

در یاب خویشتن را  بی انتظار مردم

 

چشم نیاز خود را  بر رهگذر  بپوشان

تا پر نسازد آن را  گرد و غبار مردم

 

کوری که حق دیدن بر دیگران نمی داد

می کرد ادّعا ، اوست  آیینه دار مردم !

 

 اسباب نا امیدی ست  امّیدواری خلق   

هرگز نباش ای دل   امّیدوار مردم

 

از منّت  ، آب گردد  مانند تیغ عریان

لب تر کنی  مبادا    از جویبار مردم

 

افکنده سر به پایین ، همواره  از خجالت

خون می خورد کسی که شد شرمسار مردم

 

بنیاد سست معیار  پا در رکاب باشد

نگذار پای خود را  روی عیار مردم

 

 

جواد مهدی پور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.