آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور
آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور

زخمی ..

بسمه تعالی

 

 

به ملاقاتم اگر می آیی

مرهم مهر نگاهت کافیست

من از آن خنجر ِ سرخ

زخم دارم در دل

 

با کسی راز مرا فاش مکن

حرفی از سینه ی دلسوز نزن

گام بردار ، ولی آهسته

این حوالی

دو قدم پیش

حرامی ، خواب است

تازه از معرکه ی خون به شکار آمده است

سینه ام زخم ِ عمیقی دارد

زخم از تیر و تبر دارم من

 

به ملاقاتم اگر می آیی

خیلی آهسته بیا

زخم دارم در دل ..

تو بیا زخم مرا مرهم باش

مگذار این دل غمدیده ی من

به جراحات ِ نفاق ،

ترک از جور زمان بر دارد

ذره ای غیرت و مردانگی و عزّ و شرف

من ندیدم هرگز

در رگ جهل جماعت

دیروز

عهد با کذب و ریا می بندند

خنجر از پشت

همان لحظه فرو می آرند !

 

دل من از دم شمشیر شغالان زخمی است

دین به دینار فروشند همه

عهد را می شکنند

میهمان را به سر سفره که نه !

به سر دار مجازات برند !

 

بویی از مهر ندارند  ددان

دلم از خنجر این نا خلفان

خونین است

زخم دارم در دل

 

...




جواد مهدی پور

نظرات 1 + ارسال نظر
بهار پاییزی شنبه 24 مرداد 1394 ساعت 15:04 http://WWW.PAEAZI.BLOGFA.COM

به سراغ من اگر می آیی....
نرم و آهسته بیا...
که مبادا ترک بردارد چینی نازک تنهایی من
چقدر زیبا الهام گرفته اید از سهراب
زیاد دوست دارم اشعارش را..

سلام و عرض ادب محضرتان بانوی گرامی

صفا آوردید
ممنونم که اومدید ومرا خواندید
از حسن نظرتون سپاسگزارم

سر افراز بمانید و با نشاط ، همچنان ..

درود بر شما

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.