آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور
آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور

دولت آینه ها ..

                                               بسمه تعالی


 

شکوه از این دور گردون ، شکوه ی بی حاصل است

انتظار مهر خوبان ، انتظاری باطل است !

 

هر چه میخواهی بگو اما نگو از چشم یار

صد هزاران کشته دارد ، با نگاهش قاتل است

 

درد بی درمان همان یک لحظه بی دل بودن است

مثل بیماریست که درمان دردش با دل است

 

هر کجا میخانه ای کردم بنا ، بی جام شد !

لیلی ناز آفرین اینجا چرا بی محمل است ؟

 

ساربان را گفتم از آرام جانم باز پرس

که چرا آهوی دشت عاشقان  بی منزل است !؟

 

صبر می باید بر این اندوه های بیشمار

موج میریزد فرو در بستری که ساحل است

 

راه را گم کرده ای ، بیراهه می تازی چرا ؟

از صراط مستقیم بیرون مرو که کامل است

 

هرکه آن سیمای زیبای فریبا را ندید

بی گمان از دولت آیینه هایش  غافل است

 

هر که از آزادگی دم میزند در بند عشق

بی تعارف در مقام ادعایش جاهل است




جواد مهدی پور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.