بسمه تعالی
مستم از چشمان تو ، پیمانه میخواهی چه کار ؟
سر به روی سینه دارم شانه میخواهی چه کار ؟
من که خود در بند گیسویت به دام افتاده ام
مرغک بی بال و پر را دانه میخواهی چه کار ؟
یک دل از جنس شقایق را برایت ساختم
خانه میجویی چرا ، کاشانه میخواهی چه کار ؟
گرد شمع عشق تو بیدار بودم تا سحر
من فدای شعله ات پروانه میخواهی چه کار ؟
نیمه شب بوسیدمت ، گفتی که درهنگام خواب
بوسه های داغ را دزدانه میخواهی چه کار ؟
جرعه ای نوشیدم از جام نگاه چشم تو
می پرستم کرده ای میخانه میخواهی چه کار ؟
خانه ات آباد باد ای گلعذار نازنین
سرزمین عشق را ویرانه میخواهی چه کار ؟
عاشقی دیوانه ام آواره ی دشت جنون
با وجود من دلا دیوانه میخواهی چه کار؟