بسمه تعالی
آمدی جانم بقربانت ، صفا آورده ای
دوست جانم با خودت مهر و وفا آورده ای
هر چه گویم از لب لعل تو و هندوی تو
باز هم کم گفته ام ، با خود ثنا آورده ای !
بعد از این در سایه سارت میروم ای نازنین
سرو نازی ، با خودت گل را چرا آورده ای ؟
بخت خواب آلود من بیدار شد با مهر تو
شانه هایم را ببین ، مرغ هما آورده ای
این دل دیوانه را از سرزمین آهوان
با همه شوریدگی ، شور و نوا آورده ای
شوکت مهتاب داری در مقام آسمان
اینهمه زیبایی از ملک سبا آورده ای
شورش چشم خمارت انقلابی دیگر است
هدیه ای از جنس چشمانت ، دو تا آورده ای
من به آهنگ صدای پای تو دل بسته ام
ساز این آواز خوش را از کجا آورده ای ؟
بزم گرم عیش را آراستم در پای تو
با نسیم مهر خود جام ضیا آورده ای