آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور
آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور

نگران طوفان نباش ...

بسمه تعالی


این سروده ، بداهه ایست برای دوست خوبم که عاشقانه هایش را همیشه میخوانم ..


دلشوره هایت مال من


همه ی آرامش دریا مال تو ..



رنج های بی پایان مال من



جاده های بی انتهای سرشار از امید و نور و نشاط و شادی مال تو



هر چه خوبیست مال تو



هر چه سنگه ، پای لنگه من



تو فقط شاد باش و شاد زی ای مهربان



زیبایی نگاهت را ماهی ها می بینند



بیرحمی برای کوسه های جگر خوار عادت دیرینه است



نگران طوفان نباش


امواج مهربان تو را به ساحل خواهند رساند ..




جواد مهدی پور

گل من ..

بسمه تعالی



تو همیشه آفتاب را در کنار مهتاب نهاده ای



                                گلم



هلال ماه  ابروانت



در کنار آفتاب  چشمانت



زیبا و دیدنی تر است



                             عشق من



جواد مهدی پور

تو ماهی ..

بسمه تعالی


آسمان


تصویر زیبای " تو  " را در قاب آبی اش گرفته است


                ای ماه من


چقدر دلربایی  !!


ستاره ها هر شب


به مهمانی تو می آیند ..



جواد مهدی پور

برو ..

بسمه تعالی





می روی اما من از دل دوستت دارم برو ..


در مسیرت لاله های سرخ می کارم برو ..



 

آنقدر نا مهربانی می کنی ، اینبار هم


اخم کردی و نکردی باز دیدارم ،  برو ..




هر چه کردم منصرف سازم تو را از این سفر


نا امیدم کردی و آزرده ، ای یارم برو ..




گفته بودی تا ابد با من بمانی نازنین


من که از جام وصال دوست سر شارم ، برو ..




من وفادار تو خواهم ماند با گرمای عشق


سالها از چشم بیمار تو بیمارم ، برو ..




عمر سر کردم به پایت سوختم دیوانه وار


میروی تنها و من هم اشک می بارم برو ...




سعی کردم تا نگهدارم تو را اما نشد


لااقل دل را ببر با خویش دلدارم ، برو .. 




جواد مهدی پور

افسون نگاه ..

بسمه تعالی

پلک بر هم می زنی ، اینجور غوغا میکنی

شورشی در این دل بیمار بر پا میکنی
 


باز هم از دور ، افسون نگاهت می شوم

هر چه پنهان میکنم خود را ، تو پیدا میکنی



دست من را میفشاری عهد می بندی ولی

از برای بوسه ای ، امروز و فردا میکنی !



هی نوازش میکنم ، با من بمانی تا ابد

باز می بینم نمیخواهی و رسوا میکنی



از تغافل چشم می بندی ، نمیبینی مرا

آفرین بر تو که عالی نقش ایفا میکنی



از سخن چینان شنیدم که نمی خواهی مرا

سخت می آشوبی و بد جور حاشا میکنی !


جواد مهدی پور

به تو می نازم من ..

بسمه تعالی



ای گل زیبای من ، بسیار می نازم به تو

عشق من ای بهترین دلدار ، می نازم به تو



آنقدر در جان من رفتی که روحی در بدن

همچنان از لحظه ی دیدار می نازم به تو



عشق یعنی صورت زیبای تو در آینه

من به این تصویر بی تکرار می نازم به تو



ساده می گویم به هر عنوان اگر سالم شوم

یا شوم از عشق تو بیمار ، می نازم به تو



شهر میداند که من از عشق تو دیوانه ام

دائما از عشق تو سر شار ، می نازم به تو



من برای با تو بودن جان و دل را داده ام

از صمیم دل بدان  ای یار ، می نازم به تو



سهم من از عشق تکرار نگاه چشم توست

تا نگاهم میکنی ، هر بار می نازم به تو



 جواد مهدی پور

کاشکی می آمدی ..

بسمه تعالی ..


کاش جای "  خوب  " در این  استخاره  ، ناگهان می آمدی

یک سبد گل در بغل  با خنده هایی  بر لبان می آمدی

آفتابی می شد اینجا آسمان دل اگر با شور عشق

زیر باران بهاری مثل یک رنگین کمان می آمدی

شک ندارم جاده های سخت و نا هموار اگر هموار بود

از مسیر لاله های ارغوانی بی گمان می آمدی

بی قراری می کند این دل برای دیدنت ای ماه من

کاش امشب پیش من ژولیده سر با گیسوان می آمدی

حتم دارم آسمان دل اگر ابری نبود و صاف بود

مثل خورشید ی تو از شرق خراسان هر زمان می آمدی

عشق را معنای دیگر می نمودی با نگاه مست خود

خط بطلان می کشیدی  بر خط و خال بتان می آمدی

 
جواد مهدی پور