آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور
آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور

عبور ..

بسمه تعالی


از دلِ ویرانه چون سیلاب باید کرد عبور
مثلِ برق از عالمِ اسباب ، باید کرد عبور

دولتِ بیدار را در خواب دیدن مشکل ست
چشم را باید گشود از خواب باید کرد عبور

شرطِ آزادی از این زندانِ تن ، سرگشتگی ست
تا به ساحل ، از دو صد گرداب باید کرد عبور

در خیالِ خاک چیزی نیست جز نقش و نگار
روزی از آیینه ، چون سیماب باید کرد عبور

عشق وقتی عقل را مستانه حیران می کند
بی  درنگ از هر شرابِ ناب باید کرد عبور

خاک را باید پریشان کرد مثلِ گرد باد
از میان شعله ها ، چون آب باید کرد عبور

با دلِ روشن از این ظلمت سرا باید گریخت
در دلِ شب مثل آن مهتاب باید کرد عبور

وقتی از سیماب ، گوهر ساختن نا ممکن ست
از تمنّای دلِ بیتاب باید کرد عبور

دل نباید بست بر این  هستیِ ناپایدار
خواه نا خواه از جهان ، فردا بباید کرد عبور



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد