آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور
آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور

ماهِ نو ..

بسمه تعالی

شبِ عید آمد و ساقی شرابِ نو مُهیّا کرد
دلِ افسرده ی ما را به یک پیمانه احیا کرد

خمار آلود بودیم  و  سرِ خمیازه پردازی
لبِ ما بست ساقی تا دهانِ شیشه را وا کرد

شبیهِ خضر از معماری عمرِ جاودان بخشید
معمایی که با یک جرعه تعمیرِ دلِ ما کرد

به شکرِ آن میِ لعلی که در زیرِ نگین دارد
در و دیوارِ این میخانه را یاقوت سیما کرد

فسادِ کینه را از دل به آبِ زندگانی شُست
به رسمِ میهمان آمد ، درونِ سینه مأوا کرد

جهان را با همه زیبایی از بد مستیِ آدم
مثالِ چشمِ سوزن تنگ ، بر چشمِ مسیحا کرد

به زهدِ خشک چون تسبیح در دل صد گره را دید
عبادت را به مستان داد و ما را نیز رسوا کرد

عجب عیشی ست ماهِ نو که امشب پیش رو داریم
به رقص آورد اربابِ طرب را جمع یک جا کرد

تمامِ آفرینش در دلت گنجینه ی گنج ست
نباید غیرِ خویش از دیگران چیزی تمنّا کرد



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد