بسمه تعالی
من شعر می گویم ولی شاعر تو هستی
پای مرا بر گیسوانت سخت بستی
بت ساختم از چشمهایت می پرستم
اما تو یک بت ساز دیگر می پرستی
راه گریزی نیست در دام تو هستم
صیاد جانم بر سرم بگذار دستی
رعناترین آهوی زیبای منی تو
خوش آمدی محبوب من بردل نشستی
دیوانه با آزاده بودن فرق دارد
گفتی که یک دیوانه ام یک دل شکستی
دیوانه ام در مکتب میخانه ی تو
یک نکته گفتی از هزاران درس مستی
آنگاه که عاشق شدی ، دل داده هستی
وقتی که دل دادی تو از هر بند رستی
جواد مهدی پور
سلام و عرض ارادت محضرتان بانو هانیه گلم




خیلی خوش آمدید
با پوزش از تاخیرم
سپاس فراوان از حضور سبزتان
زنده باشید
برایتان بهترین ها را آرزو مندم