بسم الله ..
درهجوم غصه هایم آه را گم کرده ام
همچو بادی در بیابان راه را گم کرده ام
سینه ی من جای دل بود از زمان عاشقی
برکه ای هستم که در شب ماه را گم کرده ام
حلقه ی زنار بستم اقتدا کردم به عشق
مثل شیخ شهر ، راه و چاه را گم کرده ام
داغ تابستان رویا ها ، سراب وعده هاست
در زمستان آب زیر کاه را گم کرده ام
من به تخت پادشاهی در جهان شک کرده ام
و در انبوه گدایان جاه را گم کرده ام
بس که هر جا حیله و نیرنگ می آید بکار
در میان نقشه ها روباه را گم کرده ام
جای " بسم الله " در هرکار شیطان گفته ام
در کتاب عشق " بسم الله " را گم کرده ام
جواد مهدی پور
سلام بزرگوار حاذق
بسیار زیبا
دلنشین
خصوصا انتخابات!
همواره پویا باشید
سلام و عرض ادب محضرتان جناب نامقی بزرگوار






از حضورتان خیلی خرسندم
ازلطفتان سپاسگزارم
نگاهتان زیباست . همیشه حضورتان مایه ی دلگرمی بوده است
زنده باشید