بسمه تعالی
کاش باشی و مرا باور کنی
باورم را معنی دیگر کنی
من برای بودنت جان می دهم
قول دادی که مرا باور کنی
قول دادی که نه خاموشم کنی
نه پر پروانه را پر پر کنی !
گفته ای خاک وجودم را شبی
با نگاه کیمیا گوهر کنی
با همه زیبایی ات افسونگری
صد شراب ناب در ساغر کنی
با نگاهی ، دل از آدم میبری
چشم ها را نیز خیره سر کنی
دل که بردی پیشکش باشد ترا
با دلم رفتار چون دلبر کنی !
ماه من جانا ! قرار ما نبود
ترک گویی ، چشم دل را تر کنی
جواد مهدی پور
آغوش من دروازه های تخت جمشید است
میخواستم تو پادشاه کشورم باشی
آتش کشیدی پایتخت شور و شعرم را
افسوس که میخواستی اسکندرم باشی..
در شهر های مرزی پیراهنم جنگ است
جغرافیای شانه هات یارم نیست
دارم تحصن میکنم با شعر بر لب هات
هرچند شرطی بر لب مشروطه خواهم نیست...
سلام و عرض ارادت
ممنونم از شعر زیبایی که برایم نوشتید
سلام و عرض ادب محضرتان بانوی گرامی


حضورتان مایه ی ارامش و موجب دلگرمیست
ممنونم که هستید و می خوانید مرا
از حضور سبزو گرمتان صمیمانه سپاسگزارم
سر فراز و زنده باشید
سلام ودرود
اعتراف میکنم که بغیر از اینکه وقت نداشتم
منتظر بودم خودتون بگید که آیا میتونم از اون شعر استفاده کنم در پستم...
اما حبری نشد
نمی دونستم اینجا جواب کامنتم رو دادین
پست هایی که گذاشتید ونخوندم رو همه رو میخونم
قلم تون بسیار زیباست اینو به جرات میتونم بگم
باور بفرمایید خیلی خیلی زیباست اشعارتون
سلام و عرض ادب محضرتا بانو


شرمنده ام
درست میفرمایید من باید در وبلاگ شما براتون اطلاع میدادم منو ببخشید
در هر حال از حسن نظرتان صمیمانه سپاسگزارم
ممنونم که خوب هستید
زنده باشید