آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور
آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور

بسم الله ..

بسم الله ..

درهجوم غصه هایم  آه  را گم کرده ام

همچو  بادی در بیابان  راه را گم کرده ام


سینه ی من جای دل بود از زمان عاشقی

برکه ای هستم که در شب ماه را گم کرده ام


حلقه ی زنار بستم   اقتدا کردم به عشق

مثل شیخ شهر ، راه  و  چاه را گم کرده ام


داغ تابستان رویا ها  ، سراب وعده هاست

در زمستان  آب زیر کاه را گم کرده ام


من به تخت پادشاهی در جهان شک کرده ام

و در انبوه گدایان  جاه را گم کرده ام


بس که هر جا حیله و نیرنگ می آید بکار

در میان نقشه ها  روباه را گم کرده ام


جای " بسم الله " در هرکار شیطان گفته ام

در کتاب عشق " بسم الله  " را گم کرده ام




جواد مهدی پور

نظرات 1 + ارسال نظر
محزونی نامقی دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 08:19

سلام بزرگوار حاذق
بسیار زیبا
دلنشین
خصوصا انتخابات!
همواره پویا باشید

سلام و عرض ادب محضرتان جناب نامقی بزرگوار
از حضورتان خیلی خرسندم

ازلطفتان سپاسگزارم

نگاهتان زیباست . همیشه حضورتان مایه ی دلگرمی بوده است

زنده باشید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.