آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور
آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور

متهم اول ..

بسمه تعالی




چون سنگ ، شدی سبز نشستی سر راهم

گفتی که من آن حاصل یک لحظه گناهم



من متهم اول چشمان تو گشتم

وقتی که به سیمای تو افتاد نگاهم



در گوشه ی تنهایی دل اشک فشانم

یک سینه محن دارم  و گنجینه ی آهم



از غیر ننالم که همین دست برادر

دستان مرا بست و انداخت به چاهم



تصمیم گرفتم که دلم را به تو بخشم

بی دل شوم از هیچ کسی هیچ نخواهم



جز دوست  نگویم به کسی راز دلم را

هم صحبت من در دل چاه است ، ماهم


گفتی که به من سر بزنی گاه بگاهی

من منتظرم  سر زدن گاه بگاهم




جواد مهدی پور

نظرات 3 + ارسال نظر
هانیه دوشنبه 5 بهمن 1394 ساعت 15:10 http://hadiseeshghtwo.blogfa.com


سلام و عرض ادب محضرتان بانو هانیه ی گرانقدر
از لطفتان ممنونم

درود بر شما

pooneh یکشنبه 4 بهمن 1394 ساعت 19:54 http://www.memorys.blogfa.com

هر صبح،
پلکهایت،
فصل جدیدی از زندگی را ورق میزند،
سطر اول همیشه این است،
"خدا همیشه با ماست"
پس بخوانش با لبخند..!

سام و عرض ادب محضرتان بانوی گرامی
از حضورتان ممنونم

درود بر شما

بهره مند شدم از شعر زیباتون

دستمریزاد

خییییلی زیبا بود

سلام و عرض ادب محضرتان بانو چادری گرامی

ممنونم از مهرتان

زنده باشید

نگاهتان زیباست < سلامت باشید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.