آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور
آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور

فتنه ی هشتاد و هشت ..

بسمه تعالی




در قمارعشق چشمان تو وقتی باختم

خط فکرم را شبیه خط چشمت ساختم



من بجای عیبجویی از گناه دیگران

عیب خود را دیدم و سر را به زیر انداختم



در میان این همه نا مهربانی های تو

من به تسکین دل غمدیده ها پرداختم



ابروانت فتنه ی هشتاد هشت دیگریست

در مصاف چشم تو تیغ از نیامش آختم



ناگهان برخاست از پلک تو مژگانی بلند

پرچم صلح و صفا را بعدازآن افراختم



آهوی وحشی شدی در جنگل احساس من

تا رمیدی از خیالم در قفایت تاختم



جواد مهدی پور

نظرات 5 + ارسال نظر
هانیه دوشنبه 21 دی 1394 ساعت 16:02 http://hadiseeshghtwo.blogfa.com

خیلی قشنگ و جالب بود

سلام و عرض ادب بانو هانیه ی مهربان

از حضور سبز و حسن نظرتان بسیار سپاسگزارم

ممنونم که اینجور مهربانید

زنده باشید
نگاهتان خیلی زیباست

سید حمید چهارشنبه 16 دی 1394 ساعت 13:36 http://aletaha76.blogfa.com/

سلام شعر بسیار زیبایی بود
مخصوصا اینجاش
در قمارعشق چشمان تو وقتی باختم

خط فکرم را شبیه خط چشمت ساختم


موفق باشید

سلام و عرض ادب محضرتان
خیلی خوش آمدید
از لطفتان سپاسگزارم درود بر شما
درود بر شما

لیلا دوشنبه 14 دی 1394 ساعت 22:30 http://eshgtoohei.blogfa.com

جان من در دست او دستش به دست دیگری
جام من در دست او ، مدهوش و مست دیگری
ماه او در چشم من چشمش به چشمان رقیب
هستیم از هست او هستش به هست دیگری
عمر من شد در فراق، او غرق عیش همرهان
قبله ی من روی او ، او بت پرست دیگری
تار زلفش دار من ، نوش لبش بر یار خود
آرزویم وصل او ، او سوی وصل دیگری
کوه کندم بهر او ، سرها سپردم در رهش
آمد اما در میان ، گفت:"ناز شصت دیگری"

سلام و عرض ادب محضر شما لیلا خانم گرامی

از مهرتان ممنونم
شعر بسیار زیبا و دل انگیزی بود لذت بردم
درود بر شما
سپاسگزارم که هستید بازم منتظرتون هستم

لیلا دوشنبه 14 دی 1394 ساعت 12:14 http://eshgtoohei.blogfa.com

"من آنچه را احساس باید کرد

یا از نگاه دوست باید خواند

هرگز نمی‌پرسم

هرگز نمی‌پرسم که : آیا دوستم داری ؟

قلب من و چشم تو می‌گوید به من: آری"

فریدون مشیری

چقدر دوست دارم اشعار آسمانی استاد زنده یاد مشیری عزیز را
شعر های زیبایش را بار ها و بار ها خواند

ممنونم از حضور پر بار و سبز و گرمتان
درود بر شما بانو لیلای مهربان
سپاس از مهربانی هایتان



لیلا دوشنبه 14 دی 1394 ساعت 12:12 http://eshgtoohei.blogfa.com

مـدتهـآسـت


چهـره ات رآ در ذهـنـم نقـآشے مـےڪنـم . . .


عـآشقـآنـﮧ ، کارم را خـوب بلـدم !


بیـن خـودمـآטּ بـآشـد ،


بـدجـور سـر ڪشیـدטּ چشمات گیـر ڪـرده ام . .

چقدر زیبا و دل انگیز اومدین برای خوندنم بانو لیلای گرانقدر
بار ها و بار ها و خوندن شعر زیباتون رو
عالیست ، خیلی قشنگ است

مدتهاست
چهره ات را در ذهنم نقاشی می کنم
عاشقانه کارم را خوب بلدم
بین خودمان باشد
بد جور در کشیدن چشمات گیر کرده ام


واقعا گیراست

فراوان درود و سپاس نثارتان باد بانوی گرامی
زنده باشید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.