آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور
آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور

گناه نگاه ..

بسمه تعالی



جنگ است میان من و چشمان تو گاهی

آهوی قشنگی تو  ، به زیبایی ماهی


تنبیه نمودی که چرا روی تو دیدم

انداختی از کینه مرا داخل چاهی !


از سنگ دلی رحم نکردی به دل من

وقتی که نهادی تو مرا بین دو راهی


سر سختترین فصل شد آنشب که تو رفتی

من ماندم و دنیایی از احساس تباهی


با عادت دیرینه ی تو مانده ام اینجا

یکبار بکن لحظه ی دیدار نگاهی


اندوه فراقی که تو در سینه نهادی

در خاطرم از خاطره ها نیست جز آهی


محکوم به تنهایی جانسوز شدم من

می سوزم از آن محکمه بی هیچ گناهی



جواد مهدی پور

نظرات 5 + ارسال نظر
بهار پاییزیŒ شنبه 7 شهریور 1394 ساعت 21:55 http://paeazi.blogfa.com

من و اشعارم آرام ترک میکنیم محل وقوع ارتکاب شعر رو..
.شماااا که عالللییییی تر بوووود جناب شاعر عسل سخن..
شبیه آبان ماهید در دل پاییز..
.خودتان و اشعارتان...
بسیار زیبا بود..یک دنیا سپاس
.

سلام و عرض ارادتمحضر بانوی بهار بهاری

من بودم ، همه ی پاییز ها را بهار میکردم بخاطر توووووووو
سالی که با بهار شروع مشد با بهار پایان می یافت!!
بازم ممنونم از حضور گرم و سبزتان

سپاسگزارم که همیشه هستید و میخوانید مرا

برایتون بهترین ها را آرزومندم
بازم منتظرم برای آمدتان ..
درود بر شما

عبور ماه در شب حکومت نظامی شنبه 7 شهریور 1394 ساعت 15:37

ممنونم از حضور شما...اسم شعرایی که شاعرشو بدونم پایین پستام میاد
بعضی از شعرا ماله خودمه...اونایی که نوشتم خودم نوشت

حتما به این نکته در کامنت گذاری دقت میکنم
ممنونم که هستی و میخوانیدم
زنده باشید بانوی مهربان

جنگ است میان من و چشمان تو گاهی.....زیباست....

چشمانت را زمین بگذار......
بگذار بی سلاح بجنگیم.............................

سلام بر بانو زهره ی گرامی

چشمانت را زمین بگذار......
بگذار بی سلاح بجنگیم.............................

عالیست خیلی زیبا گفتی

میخواهی خلع سلاحم بکنی
من برای صلح آمده ام
خیالت پرچم صلحیست در آشوب دل

حضورت برام ارزشمند است
بازم منتظرت میمانم
مرا بخوان با نگاه زیبایت

درود بر شما

سلام: با سروده جدید بروزم و منتظر حضور و نظرتن هستم، حتماً تشریف بیارید و نظر بدید...

سلام و عرض ادب محضرتان دوست بسیار بزرگوارم
خیلی خوشحالم از حضور سبزتان

ممنونم که هستید و مرا میخوانید همچنان
حتما از سروده خوبتان بهره مند میشوم و می ایم و میخوانمتان دوست من

درود بر شما
بازم منتظرتان میمانم تا بیایید

بهار پاییزی شنبه 7 شهریور 1394 ساعت 14:30 http://www.paeazi.blogfa.com

سرسخت ترین فصل شد آنشب که تو رفتی
محکوم به پاییز شد این شعر بهاری
از دیده ی من خوووووب ترین مرد زمینی
هرچند که در چشم همه مسأله داری....

سرسخت ترین فصل شد آنشب که تو رفتی
محکوم به پاییز شد این شعر بهاری
از دیده ی من خوووووب ترین مرد زمینی
هرچند که در چشم همه مسأله داری .....

وای !!! بهار مهربانم !
چی کردی !! فوق العاده است ؟؟!!!!
آفرین ، دستمریزاد

عالی سرودی

تایید دو چشمان تو آغاز بهار است
هر فصل بهار است تو پاییز نداری


بانوی غزل های منی در دل دفتر
باز آی و بخوان شعر مرا گاه گداری

خیلی خوشحالم از حضور گرم وشاعرانه ات
ممنونم که همیشه هستید
درود بر شما

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.