آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور
آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور

زخمه ی ساز ..

بسمه تعالی

 

چقدر فاصله از من به پای تو دور است 

چقدر سایه ی من از تن تو مهجور است 

 

صدای پای خزان ، پیش از این نمی آمد 

مدار چرخش فصل بهار ، ناجور است 

  

شکست قبضه شمشیر و تیر زهرآگین

تمام سلطنت جور ، پای در گور است 

 

اگر چه لاله بریدند در مصاف خدنگ

مگو که گل شدن ما ، حکایتی دور است 

 

بزن به زخمه ی ساز دلم که می نالد 

ببین چگونه گل از زخم تیشه رنجور است 

 

تبر تبر همه زخم است سینه ی آهو

دلی که خون شود از این اشاره ، مأجور است 

 

به احترام تو ، آیینه عشق عریان گشت !

دریغ ، چشم عفافت ، هنوز هم کور است



جواد مهدی پور

نظرات 1 + ارسال نظر
بهار پاییزی شنبه 24 مرداد 1394 ساعت 15:00 http://WWW.PAEAZI.BLOGFA.COM

چه حرفها که درونم نگفته میماند
خوشا ب حال شما که شاعری بلدید...
سلام و عرض ارادت جناب مهدی پور
غزل های پر حرفی و عمیقی خواندم..و بر خلاف غزل های این روزها ردی از غم و اندوه نیست...و این از احساسات عمیق شما نشأت میگیرد بدون شک..
من نیز این روزها پر از هیجان تغزلم...
سپاس که با زیبایی تمام خواندید مرا...
مانا باشید و قلمتان پایدار...

سلام بانو پاییزی گران مقام

سپاس فراوان از لطفتون
از حضور گرم و سبزتان ممنونم

از اینکه هستید و مرا میخوانید خیلی خوشحالم

نگاه زیبایتان را ارج مینهم
زنده باشید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.