آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور
آینه ها بیدارند ...

آینه ها بیدارند ...

تکرار لبخند های غمگینم در آینه.. و شیشه ای که بیشتر از "تو " همراه شعرهایم ماند... و هر صبح ..به جای تو...برایم روز خواب آرزو کرد.. آینه ها بیدارند... به یقین..!! دفتر شعر جواد مهدی پور

خلوت شب ..

بسمه تعالی

 

کاش در خلوت ِامشب تو فقط بودی و من

بر لبم ، یارب یارب تو فقط بودی و من

 

شب تنهایی و بی تابی دل ، باده کشان

بی حضور مه و کوکب تو فقط بودی و من

 

کاش درکیش تو یک آینه ، جادو می کرد

با همین آینه مذهب تو فقط بودی و من

 

شب از آن چشم سیاه تو غزل می سازد

کاش شب بود دل ِ شب ، تو فقط بودی و من

 

رنگ پیمانه  به گلواژه ی عشق تو زدند

کاش بی واژه و مطلب تو فقط بودی و من

 

دلم از شعله ی هجران تو در تاب و تب است

کاش در سینه ی بی تب تو فقط بودی و من

 

کاش در خلوت شب های سیاه ِ تقدیر

گرم ِآغوش ِ  لبالب تو فقط بودی و من

 

در شگفتم که چرا بی خبر از این همه فال

قمر افتاده در عقرب تو فقط بودی و من !!




جواد مهدی پور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.